فرهنگ واژگان نماز و صلاه

در زبان پارسی دوره‌ی ساسانیان، نماز عبارت بود از تعظیم، نیایش، خدمت، و سر فرود آوردنی که فروتران نسبت به فرمانروایان، کدخدایان، و ایزدان انجام می‌دادند این واژه در متون دینی آن روزگار در ایران با تلفظ «نماچ» دیده می‌شود[1].

در برخی آثار ادبی پارسی بعد از اسلام هم نماز به همان معنای کهن آن که در دوره ساسانیان بود آمده است[2]. همچنین مطابق آنچه در کتاب «مینوی خرد» دیده می‌شود، نماز در برابر ایزدان در سه وعده «سه‌پاس» انجام می‌گرفت که عبارت بودند از بامداد، نیمروز، و غروب[3]. احتمالا واژه «سپاس» که امروز در زبان ما رایج است ریشه در همان مناسک «سه‌پاس» داشته باشد. این‌هم که ما ایرانیان نمازهای پنج‌گانه را عملا در سه نوبت می‌خوانیم شاید بی‌ارتباط با این پس‌زمینه‌ها نباشد.

به‌نظر می‌رسد که همین پس زمینه‌ی دینی- فرهنگی در باره «نماز» یکی از عواملی بوده تا تعریف صلاة ( salat ) هم تا حدودی با همان تعریف نماز یگانه گردد و به معنای تعظیم و سر فرود آوردن انسان در برابر خداوند باشد. ابن دگرگونی نه تنها برای ما پارسیان، بلکه برای ...
ادامه نوشته

شرح حکمت اعمال و آداب نماز

1. فایده وضو، از بین رفتن کسالت و طرد خواب آلودگی و ایجاد نشاط است.

دل و روح را آماده ایستادن در برابر پروردگار می سازد.

در وضو شستن صورت و مسح سرو پاها واجب است؛ زیرا اینها عضوهایی است که در نماز به کار گرفته می شوند ... وسائل الشیعه ج 11 ، ص.257

علاوه بر این می توان به فلسفه و حکمتهای زیر نیز اشاره کرد:

الف: وضو به معنای نظافت، شستو شو و پاکیزگی است. ما قسمت هایی از بدن را – که معمولا بیرون است – پاکیزه می کنیم.

صورت بیرون است و زودتر کثیف می شود؛ دست معمولا تا آرنج بیرون است و در مواقع معمولی بیشترکثیف می شود؛ بعد هم قسمتی از جلو سر و روی پا که بیرون است همه را تمیز می کنیم.
البته پاکیزه کردن را باید برای خدا اطاعت از دستور او انجام داد.
آمادگی جسم و روان است وضو مفتاح در باغ جنان است وضو
با آب حیات عشق، دل را شویید آئینه پاکی جهان است وضو

ب :شهید بهشتی (ره( درباره فلسفه وضو افزوده است: وضو، شستشو کردن و آنگه به مسجد و محل نماز خرامیدن است.

یک قدم به سمت پاکی معنوی برداشتن است. لذا،اگر کسی همین حالا نیز به حمام رفته باشد باید برای خدا وضو بگیرد تا یک قدم به خلوص و خدایی بودن نزدیک شده باشد» سرود یکتا پرستی» ، ص.20

ج: وضو؛ به عنوان مقدمه نماز نه تنها موجب تطهیر جسم از آلودگی ها می شود ؛ بلکه تطهیر روح را در بر می گیرد.

با وضو مؤمن احساس می کند، جسم و روحش از آلودگی گناهان و لغزش پاک شده است.
این احساس پاکی و طهارت جسمی و روحی، انسان را برای ارتباط معنوی با خدا و ورود به حالت آرام سازی جسمی و روحی از نماز آماده می سازد .قرآن و روانشناسی، ص.357

2. با این که خداوند نیازی به نماز ما ندارد برای چه نماز می خوانیم؟

خداوند بی نیاز و غنی است و نیازی به عبادت و نماز ما ندارد اما ...

ادامه نوشته

فیلتر شکن صد در صد قوی

امروز می خواهم چند تا فیلتر شکن (Filter Breaker) برای شما معرفی کنم؛

این فیلتر شکن ها که خدمت شما معرفی می کنم صد در صد کار می کند و هم تضمینی و کاملا رجستری شده است.

شما می توانید بدون هیچگونه شک و تردیدی از آنهـا استفاده کنید؛

البته همیشه در نظر داشته باشید که این روزها فیلتر شکن های تقلبی و نو ظهور زیادی وجود دارد که بسیار مخرب هستند و سیستم شما را به هم می ریزند و به هدفی هم که دارید نمی رسید و به جای اینکه فیلتر شکنی کنند، برای انسان فیلتر درست می کنند.

حتماً دانلود کنید ...

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید ...

ادامه نوشته

لباس ها هم نـماز می خوانند!

مولای متقیان حضرت عَلى عَلَيهِ السلام :

اِنَّ الانسانَ اِذا كانَ فِى الصَلوةِ فَانَّ جَسدَهُ وَ ثِيابَهُ وَ كُلُّ شَيى حَولَهُ يُسبِّح .

هنگامى كه انسان در حال نماز است ، اندام و جامه او و همه آنچه در پيرامون اوست تسبيح مى گويند.

همانطور كه خود آدم باید در نماز باحال باشد ، لباسهایش و هر آنچه دور و اطرافش است باید باحال باشد خب ، بعد از این برای نماز حالی بدست آور و لباس خوبی بپوش و جای خوبی را برای آن انتخاب كن . آنوقت قطعاً پرواز خواهی كرد، بله نماز معرج مؤمن است.

(علل‏الشرايع، ج 1، ص 237)

نماز ظهر عاشورا

حرارت خورشید همه جا را پر کرده ، لهیب سوزانی از زمین کربلا بلند می شود، در صف در مقابل یک دیگر صف آرایی کرده اند حق و باطل ، کفر و ایمان ، ظالم و مظلوم.از یک طرف صدای عربدة دیو صفتان گمراه و ددمنشان بگوش می رسد کح حُبّ جاه و مقام و عشق مال و منال چشم و گوش جان آنها را کوروکر نموده و در مقابل امام زمانشان قرار گرفته اند.


از طرف دیگر صدای مردانی بگوش میرسد که عشق به شهادت و دوستی خدا و دین خدا و علاقه بمولایشان حسین(ع) آنچنان شور و هیجانی در انها بوجود آورده که حاضرند هزار بار کشته شوند و زنده شوند و به امام زمانشان صدمه ای وارد نشود.

در این گیر و دار که خاندان نبوت در محاصره هزاران گرگ خونخوار قرار گرفته صدای العطش اطفال معصوم و فرزندان پیامبر بلند است، و هر لحظه جنازه شهیدی را می آوردند در این هنگام ، ابوثمامه صیداوی که نامش عمروبن عبدالله است چون دید وقت زوال ظهر است.

به مولایش حسین (ع) عرض کرد :

جانم به قربانت اینها آماده جنگند و من تا کشته نشوم نمی گذارم شما کشته شوید و دوست دارم که این نماز ظهر را پشت سر شما بخوانم آنگاه خدای خویش را ملاقات کنم!

حضرت رو به آسمان کرده برایش دعا کرد و فرمود: جَعَلَکَ اللهُ مِنَالمُصَلّین. نَعم هذا اَوّلُ وَقْتِها

خداوند ترا از نمازگزاران قرار دهد آری اکنون اول وقت نماز است سپس فرمود از اینها بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا مانماز بگذاریم.

حصین ابن نمیر فریاد زد که نماز شما مقبول درگاه خدا نیست!

حبیب ابن مظاهر فرمود: ای غدّار نماز پسر رسول خدا(ص) قبول نمی شود نماز تو قبول می شود؟!

آنگاه بر او حمله کرد و با ضربتی او را از مرکب به زمین انداخت ولی اطرافیانش به یاریش شتافتند و او را از چنگ حبیب نجاتش دادند امام حسین(ع) با عده ای از اصحاب آماده نماز شدند، زهیربن قین و سعیدبن عبدلله جلوی امام حسین (ع) ایستادند و خود را هدف تیرو نیزه دشمنان قرار دادند.

تا نماز خود به پا دارد امام                               پیش مردانش بصف اندر شدند


در مسیر بارش طوفان تیر                             پیش پایش لاله گون پر پر شدند

روایت شده که سعیدبن عبدلله حنفی در پیش روی آحضرت ایستاد و خود را هدف تیر نموده بود و هرکجا آن حضرت به راستو چپ حرکت می کرد در پیش روی آن حضرت بود تا روی زمین افتاد و در این حال می گفت:  خدایا لعن کن این جماعت را لعن عاد و ثمود .


ای پروردگار من سلام مرا به پیغمبر خود برسان و ابلاغ کن او ار آنچه به من رسید.

از جراحت زخم زیرا قصد من نصرت و یاری فرزندان پیغمبر توست این بگفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

" برگرفته از کتاب بحارجلد 45 ص 21 "

سلمان و نماز اول وقت

نقل شده که روزی سلمان بخانة حضرت زهرا (ع) آمد دید که آنحضرت نشسته نزد آسیابی و جو از برای فرزندان خود آسیاب می کند و دست مبارکش مجروح گردیده و پینه کرده و خون بر چوب آسیا روان شده و حضرت امام حسین(ع) در گوشه خانه از گرسنگی گریه و اضطراب می کند.

سلمان عرض کرد: ای دختر رسول خدا (ص) چرا دستهای شما از آسیاب مجروح شده و پینه کرده است؟ این فضّه کنیز شما حاضر است چرا این خدمت را به او واگذار نمی کنی و خود را به زحمت می اندازی ؟ فرمود: حضرت رسول خدا(ص) مرا وصیت کرده است که خدمت خانه بک روز با فضّه باشد و یک روز با من! دیروز نوبت فضّه بود . سلمان عرض کرد: من بنده آزاد کرده شمایم بفرمائید که حضرت حسین(ع) را خاموش کنم یا آسیاب را بگردانم؟

حضرت فرمود که من حسین را بهتر می توانم تسکین بدهم تو آسیاب را بگردان ، چون سلمان مقداری جو آرد کرد و دستاس نمود (در این هنگام وقت نماز رسید و صدای اذان بلند شد)

همینکه سلمان صدای اذان را شنید آماده نماز شد و برای نماز به مسجدرفت پس از ادای نماز آنچه دیده بود برای حضرت امیرالمؤمنین (ع) نقل کرد آنحضرت از شنیدن این قضّیه گریان شد و بخانه برگشت ولی چیزی نگذشت که امیرالمؤمنین (ع) با تبّسم به مسجد آمد رسول خدا(ص) از سبب خنده و تبّسم آنحضرت پرسیدند؟ امیرالمؤمنین (ع) گفت:

چون به خانه برگشتم فاطمه (ع) را دیدم که برپشت خوابیده بود و فرزندم حسین(ع) در روی سینه اش بخواب رفته و آسیاب بدون آنکه دستی پیدا باشد برخود می گردید!

رسول خدا (ص) تبّسم کرده فرمود: یا علی مگر نمی دانی که خدا را فرشتگانی است که در روی زمین می گردند و به محمّد و آل محمّد(ص) تا روز قیامت خدمت می کنند.

" برگرفته شده از ترجمه بیت الاحزان ص 38 "

اول نماز بعد کارهای دیگر

خواجه منصور وزیر سلطان طغری مردی بود دانا و لایق و با شخصیت و خداپرست و درستکار ، او در انجام وظایف دینی مراقب کامل داشت معمولاً همه روزه پس از انجام نماز صبح مدتی روی می نشست و دعاها و ذکرهایی می خواند پس از آنکه آفتاب طلوع می کرد جامه وزارت می پوشید و به دربار می رفت.

روزی سلطان طغری وزیر را قبل از طلوع آفتاب احضار کرد مأمورین به منزل وی رفتند و او را در حال خواندن دعا دیدند امر پادشاه را ابلاغ کردند ولی وزیر به گفته آنان توجهی نکرد و همچنان به خواندن دعاها ادامه داد.

مأمورین بی اعتنایی او را بهانه کرده و به عرض رسانیدند که وزیر نسیت به اوامر پادشاه احترام نکرده و با این سخن سلطان طغری را یه سختی خشمگین کردند، وزیر پس از فراغت سوار شد و به دربار آمد ، به محض ورود، شاه با تندی به وی گفت: چرا دیر آمدی ؟

وزیر در کمال قوت نفس و آرامش خاطر عرض کرد:

ای پادشاه من ینده خداوندم و چاکر سلطان طغری ، تا از یندگی خدا فارغ نشوم نمی توانم به وظائف چاکری پادشاه قیام نمایم!

گفتار محکم پر از حقیقت وزیر، شاه را سخت تحت تاثیر قرار داد و دیده اش را اشک آلود کرد و به وزیر آفرین گفت و سفارش کرد همواره به این روش ادامه بده و بندگی خدا را بر چاکری ما مقدّم بدار تا از برکت آن امور کشور همواره بر نظم صحیح استوار بماند.

"برگرفته از کتاب داستان های نماز ص 48"

گمانم نماز نمی خوانی!

پیغمبر خدا(ص) و جمعی از اصحاب نشسته بودند که ناگهان زنی صیحه زنان دیوانه وار وارد شد عرض کرد یا رسول الله سخنی محرمانه دارم اطرافیان بروند با شما کار دارم.

اصحاب رفتند آن زن گریه کرد گفت یا رسول الله ، گناه کردم گناهم خیلی بزرگ است!!

رسول خدا(ص) فرمود : رحمت خدا از آن بزرگتر است.

گناه هرچه بزرگ باشد نباید از رحمت خدا ناامید شد. هرچه گناه بزرگ و طولانی باشداگر توبه کند و تلاتم درونی پیدا کند گناهش آمرزیده می شود در اسلام بن بست نیست پیغمبر اکرم(ص) فرمودند گناهت چیست؟ عرض کرد یا رسول الله زنا کردم آبستن شدم بچه به دنیا آمد او را در خمره سرکه خفه کردم بعد هم سرکه های نجس را به مردم فروختم . گناه خیلی بزرگ است پیغمبر خیلی متأثر شد خیلی ناراحت شد حکمش را فرمود.

امامقصود اینجاست‌حضرت فرمود: ای‌خانم می‌خواهی به توبگویم چرادراین چاه افتاده ای ؟ یعنی بعضی اوقات چرا آدم توی چاه می افتد که دیگر نمی شود از این چاه بیرون بیاید. و اگر دنیا دست به دست هم بدهند و بخواهند او را نجات دهند نمی شود.

فرمود می خواهی به تو بگویم چرا درون این چاه افتادی؟

خیال می کنم نماز نمی خوانی چون نماز نمی‌خوانی رابطه‌ات باخدا قطع است‌دست‌عنایت خدا روی سرت نیست از این جهت در این چاه پر فلاکت افتادی اِنَّی ظَنَنْتُ اَنَّکِ تَرکَتِ صَلواةَ اَلعَصْر.

این روایت به ما چه می گوید:

این روایت هم جنیه منفی دارد هم جنبه مثبت ، اما جنبه منفی آن به ما می گوید که اگر یک زن یا مردی به نماز اهمیت ندهد در چاه می افتد بدبخت می شود سک وقت کاری می کند که آبروی پنجاه ساله اش را آبروی خانواده اش را بکلی از بین می برد این جنبه منفی اش آدم بی نماز آدمی که به نماز اهمیت ندهد به گفته این عبارت کارش مشکل است آخرتش بماند کارش مشکل است مشکل.

جنبه مثبت هم دارد این روایت به ما می گویداگر کسی به نماز اهمیت بدهد نماز نیروی خارجی برای عقل و روحش و برای آن بُعد معنویش می فرستد و بُعد معنویش غلبه پیدا می کند می تواند آن بُعد مادیش را زمین بزند و قرآن هم همین را می گوید:

وَ اسْتَعینوُا بِاالصَّرِ وَ الصَّلواةِ

...

ادامه نوشته

خاطره ای از بهلول

جناب حاج شیخ محمد تقی بهلول برای این جانب رجایی خراسانی نقل کرد که:

در اوان طفولیت به اتفاق مادرم به گناباد می‌رفتیم آن زمان ماشین نبود یا خیلی کم بود سوار بردرشکه بودیم وقت نماز رسید مادرم به درشکه چی گفت وقت نماز است نگهدار درشکه چی اعتنایی نکرد و گفت توی این بیابان کجا وقت نماز است.ولی مادرم اصرار می کرد تا به آب انباری رسیدیم مادرم گفت باید نگهداری والا من پیاده می‌شوم.

درشکه چی گفت: پیاده شو من اینجا توقف نمی کنم سرانجام مارا پیاده کرد و رفت!من و مادرم در بیابان تنها ماندیم مادرم نمازش را بدون دغدغه و اضطراب خواند و مشغول تعقیبات شد من که کودک بودم خیلی نگران و ناراحت بودم و گریه می کردم مادرم مرا تسلی می داد و می گفت نگران نباشد خدا با ماست کم کم داشت دیر می‌شد می ترسیدیم شب شود و ما در بیابان بمانیم در این هنگام دیدیم درشگه‌ای از دور می آید وقتی به ما رسید ایستاده معلوم شد فرماندار گناباد است. من و مادرم را سوار درشگه کرد و چون نامحرم بود فرماندار پهلوی درشگه چی نشست و ما را با عزت و احترام به گناباد رسانید!

در نتیجه چون مادرم به نماز اهمیت داد خدا هم یاری کرد و ما را به مقصد رسانید.

ماخذ: بهلول واعظ معروفی است که در زمان رضاخان در مسجد گوهرشاد مشهد مردم را علیه بی حجابی شورانید.

زن مومن و نماز اول وقت

آورده اند که روزی زن صالحه‌ای به مجلس و اعظی رفت و آن واعظ می گفت: هر مومن و هر مومنه‌ ای که در اول وقت نماز کند و کارهای دنیا نرکده به نماز مشغول شود حق تعالی به نور خود دل او را روشن گرداند و مهمات دنیا و آخرت او را بسازد و او را از شرّ نگاه دارد آن زن چون حدیت را بشنید همیشه در اول وقت نماز می گزارد روزی تنور تافته تا نان بپزد بانک اذان شنید و کودکی داشت بگریستن انم و خمیر ترش گردیده بود چنانکه از کنار ظرف بیرون آمده آن زن با خود گفت مرا سه کار ضروری پیش آمده هیچ به از آن نیست که همه را بگذارم و اول نماز را بجای آورم که رضای خدا در آنست پس بنماز ایستاد .

(منبع کلیات جامع التمثیل صفحه 222)

شیطان که آنحال را بدید فریاد برآورد یاران او حاضر شده دور او را گرفته و گفتند ای مهربان ترا چه واقع شده آن ملعون گفت مرا دردسر گرفته از کردار این زن که سجده می‌کند؛

گفتند: ای مهمتر چون بنماز ایستاد کودک او را در میان تنور انداز پس آن ملعون کودک او را در تنور انداخت او در میان تنور آواز کشید و آواز بگوش مادر رسید غم در دلش پیچید خواست که نماز را قطع کند باز در دل گفت روی از خدا گردانیدن از وسوسه شیطان است با خاطر جمع نماز را تمام کرده برخاست و بسر تنور رفت و دید بقدرت حقتعالی کودک در میان آتش بازی می کند پس سجده شکر بجای آورده او را از میان آتش به سلامت بیرون آورد و پستان به دهنش نهاد و بعد به پختن نان مشغول شد.

این چنین است با خدا معامله کردن ، اگر یقین انسان به خدا زیاد باشد صددرصد در تمام شئون زندگی مثل این نماز خواندن خواهد بود. و خداوند بندگانش را یاری می کند همانطوری که حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتش نمرود نگهداشت .